-
سخت ترین حالت دنیا
جمعه 28 آبان 1395 15:56
سخت ترین حالت دنیا....اینه که توی دلت پر باشه از حرف...نتونی به هیچ کس بگی..حتی ناشناس...سخت ترین حالت دنیا اینه که بغض توی گلوت باشه...ولی فرصت نداشته باشی که بشینی یک دل سیر گریه کنی...سخت ترین حالت دنیا اینه که باید منتظر باشی...ولی ندونی این انتظارت نتیجه میده یا نه....سخت ترین حالت دنیا اینه که از خودت مطمئن...
-
(شکوه کم کن که دلم با گله ای می شکند) not
شنبه 3 مهر 1395 02:55
خوب اینم یکی از نوشته های بهم ریختمه...هیچ اثر ادبی نداره...احتمالا فقط خوندنش مخاطبی که شما باشی رو گیج میکنه...ولی خوب تحقیقات نشون داده که غز زدن برای طول عمر مفیده....پس چرا یکم غر غر نکنم اینجا! نمیفهمیم...قسم به زمان که درک نمیکنیم...فقط غرق شدیم...همیشه همه چیز رو میندازیم عقب...ولی حواسمون نیست که شاید دیر شده...
-
هیییشششش
شنبه 13 شهریور 1395 10:01
هییییششش....صدایش رو خوب میشنوی....شاید این آخرین بار باششد...که آنچنان میریزد و میتپد که تو میلرزی...آرامش نکن...شاید این آخرین بار باشد... + بازم میگم...دنیا غیرقابل پیش بینی تر ازون چیزیه که انتظارش رو داریم...خیلییییی...و ما سخته که با جلوی موج دنیا وایستیم...مگر کنار عزیزایی که دوستشون داریم...
-
مردها
شنبه 23 مرداد 1395 15:25
مردها بی تفاوت نیستند...ادای انسانهای محکم را در می اورند..مردها چوبند که از درون میسوزند....مردها ....بی صدا میبارند مثل نم نم باران بهاری...
-
میز سیاه و نقره ای کارم!
سهشنبه 1 تیر 1395 16:23
خوب یک مدتی هست که چیزی ننوشتم..و برای کسی که مینویسه...ننوشتن میشه گفت سخته...این پست رو در جواب عارفه میگذارم...که پرسیده بود 10 سال بعد خودتونو کجای این زندگی میبینید... و من تصویری که توی ذهنم هست رو گفتم...چیزی که فکر میکنم تا سال 1405 شمسی..یا 2026 میلادی بهش برسم...ادامه پست یک تصویره...یم شات کوتاه 5 دقیقه ای...
-
من و لیوان یخ با چند تیکه نوشابه!
چهارشنبه 19 خرداد 1395 21:31
پای لپ تاپ نشستم...با یک لیوان که بیشترش یخه...و یک چند تیکه نوشابه هم بین یخ ها دیده میشه...لیوانی که ریختم تا بتونم با استفاده از مقدار شکری که داره میزان اعصاب خوردیم رو به کمکش بهتر کنم.... این روز ها با نزدیک شدن به آخرین امتحان ارشدم چیزی ته مغزم فکرم رو مور مور میکنه....اینکه چطور تونستم بگذارم زندگیم اینقدر...
-
دفترچه های اضافی
شنبه 18 اردیبهشت 1395 01:50
می آیم چیزی بنویسم... یاد بار قبل می افتم...میگویم خوش شگون نیست و میبندم دفترچه را.. و هیچ گاه دیگر ننوشتم...شاید شگون داشته باشد ننوشتن....که انها که نمیدانند چه حسی دارد دلتنگی ....دفترچه خاطراتی ندارند...
-
تهاجم های یک ذهن بیمار!...از این جناح به اون جناح!
چهارشنبه 5 اسفند 1394 10:37
خیلی زود گذشت...از اشنایی من با همه کسایی که اینجان...و با خیلی ها که دیگه نمیان....از زمانی که اولین پستم رو به عنوان خاطره سال اول دانشگاه تو اولین بلاگم گذاشتم....و از لو رفتنش ...تغییر ادرسش...اشناییم با چپ دست...اشناییم با علیرضا...عارفه ، زینب و خیلی های دیگه که گذری اومدن و رفتن...ولی یک چیز همیشه تو ذهنم...
-
اوتیسم!
شنبه 3 بهمن 1394 12:10
مدت زیادی بود که پست هام شده بود فقط فایل های ورد بدون ویرایش توی گوشیم....ولی کم کم حس کردم شاید بد نباشه اگه برگردم به این دنیای شیرین...و دوباره از نو شروع کنم...یک شعار دارم به شخصه اونم اینه که برای برگشت به عادت های خوب هیچ وقت دیر نیست:)..حتی شما دوست عزیز.... +عارفه چرا بلاگت حذف شده؟...کلا نیستی؟! اتیسم...یک...
-
بازوی مکانیکی قلبم
جمعه 27 شهریور 1394 19:45
بر خلاف چیزی که ادم فکر میکنه ..اینکه به تنهایی عادت میکنه...واسه من اینطوری نیست..هر چی میگذره بدتر میشه... این روز ها هم که خسته تر شدم...و فقط سعی میکنم بهترین ظاهر ممکن رو حفظ کنم..:) (در ادامه متنی از احساساتم...به هیچ وجه توصیه به خوندنش نمیکنم..چرا که حاصل افکار مریضم هست..نه افکار سالم....پس اگه به سلامتیه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مرداد 1394 14:53
این روزها هر چی که دنیا به سمت نزدیک تر شدن پیش میره عدم وجود احساسات رو در ماشین ها بیشتر حس میکنم....کسی نیستم که از ادما دوری کنم...که برعکس همیشه خودم رو در جمع های دوستانه پیدا میکنم...ولی به عنوان یک machine freak این حسم رو بعد از یک دروغ مصلحتی که در قالب یک smiley ساده مطرح شدُنوشتم.... مثل خیلی وقت های دیگه...
-
سیستم چیه؟...
سهشنبه 20 مرداد 1394 15:00
همیشه احساس تنهایی میکنیم...ولی واقعا چقدر خودمونو میشناسیم..هنوز نمیدونیم با خودمون چند چندیم!... +خوب دیگه کم کم وقتشه دوباره یکم بنویسم...فکر کنم برای روحیم هم خوب باشه...:) میدونین چرا بعضیا کلی فیلم میبینن؟...میدونی چرا بعضی ها همش آهنگ گوش میدن؟..میدونی چرا بعضی ها هفت روز هفته رو رمان میخونن؟...همش علاقه...