مغزنوشته!

مغزنوشته!

کاغذ نوشته های من...گاهی پر جنب و جوش...گاهی خاموش و اروم!
مغزنوشته!

مغزنوشته!

کاغذ نوشته های من...گاهی پر جنب و جوش...گاهی خاموش و اروم!

اوتیسم!

مدت زیادی بود که پست هام شده بود فقط فایل های ورد بدون ویرایش توی گوشیم....ولی کم کم حس کردم شاید بد نباشه اگه برگردم به این دنیای شیرین...و دوباره از نو شروع کنم...یک شعار دارم به شخصه اونم اینه که برای برگشت به عادت های خوب هیچ وقت دیر نیست:)..حتی شما دوست عزیز....

+عارفه چرا بلاگت حذف شده؟...کلا نیستی؟!

  اتیسم...یک اختلال ارتبطی که از دوران کودکی خودش رو نشون میده و خیلی از ماها فقط اسمش رو شنیدیم....خیلی از ماها فکر میکنیم یک مریضی روانی هستش...مصلا یک چیزی تو مایه های سادیسم....ولی اصلا اینطور نیست....

نمیدونم چقدر نظریه داروین رو قبول دارین...و چقدر با ایده تکامل آشنا هستین...ولی چیزی که شاید الان فکر میکنم لازمه راجع به تکامل بدنین اینه که یک نسل از دل نسل بعدی درومده ولی با ویژگی های فردی متفاوت....که ممکونه حاصل توالی خاص ژنوم های والدین باشه یا جهش های اتفاقی...در اثر این تغییرات اون گروهی که توانایی بیشتری برای زنده موندن دارن زنده میمونن و گونه بهبود پیدا میکنه...

اوتیسم...بیماری که طی چند دهه قبل به شدت افزایش پیدا کرده...یک عده میدن دلیلش تشخیص سخت بیماریه که قبلا اصلا به عنوان بیماری شناخته نمیشده...البته به نظر من ویژگی شاید بهتر باشه بگیم بهش...چون بیماری یک نقض هست...ولی این افراد شاید نقض نداشته باشن و نقض اون ها تفاوتشون با ما باشه...

قشنگی تکامل به اینه که ادم به سادگی توی جهش های اول و دوم شاید متوجه تغییر و بهبود نسل نشه...یعنی شما مثلا برای اینکه یک نسل انسان باهوش بخوای بدست بیاری باید میلیون ها نسل انسان نئاندرتال(انسان ها اولیه تر) رو رد کنی تا انسان های باهوش غالب بشن....و یکی از توانایی های ژنوم قالب توانایی مقاومت و ایستادگی هست به نظر من...در برابر نسل قبلی که ضعیف تر هست ولی در اکثریت...

پدیده اوتیسم رو شاید بشه به نظر من تکامل دوره بعد عنوان کرد...میدونم برای خیلی ها غیر قابل درکه...ولی بیاید یک نگاهی به دور و برمون بندازیم...هممون داریم تنها تر میشیم و شاید ارتباط های اجتماعی با یکسری تراکنش ها با وسایل الکترونیکی و یا از طریق اونها جایگزین شده....خوب جند سال دیگه به طور قطع میشه وسایلی ساخت که برا افرادی با پدیده اوتیسم موافق باشه...ولی اونها اکثرا توانایی های خاص جالبی دارن...مثلا توانایی محاسبات ریاضی پیچیده ...یا توانایی درک دنیا به شکل متفاوت...شاید دید متفاوتی که برای ادامه مسیر علم لازمه در این افراد وجود داشته باشه...

حقیقتش خوب که فکر کنیم هممون یکجورایی اوتیسم داریم...همه یک جاهایی تو ارتباط هامون ملنگیم..در اوج توانایی ارتباطیمون میبینم که واقعا بعضی موارد رو گاف میدیم...ولی شاید ما خیلی تکامل پیدا نکردیم و افراد اتیسمیک افرادی هستند که تکامل یافته تر از ما هستند...کی گفته افراد رو باید با معیار هایی مثل IQ یا EQ سنجید...شاید معیار هایی مثل میزان تفاوت که منجر به خلاقیت فکری میشه مفید تر باشه..شاید ما هنوز نمیتونیم پیچیدگی اونها در ارتباط برقرار کردنشون رو درک کنیم و این باعث شده فکر کنیم که اونها در برقراری ارتباط مشکل دارن...

شاید اونها به عنوان اولین نسل تکامل یافته ها کند باشن در پردازش گفتار های ما چون گفتار و حرف زدن ما پر از حشویات هست و مغز اونها ساخته شده برای دیدن جزئیاتی مثل ریاضیات و فرموله کردن همه چیز...ولی این مانع م شاید توی 100 نسل بعد حل بشه و نسلی که شاید هیچ وقت یادشون نیاد یک کسی یک گوشه این کره خاکی یک وقتی به اونها فکر میکرد و اینده بشریت رو در دست اونها میدیده...نسلی که وقتی بیان...شاید استخون های ما هم زیر خاک پوسیده باشه....ولی انسانیت و بشریت هنوز در حال تکامله خواهد بود...شاید اونموقع با انسان هایی مثل ما!

همه حرفم اینه که هیچ مسئله ای ساده نیست...شاید همیشه ما شکارچی نباشیم...و فکر کنیم که شکارچی هستیم..در حالی که در واقع شکاریم...

پ.ن.:فیلم autism in love رو توصیه میکنم..شما رو تا حدی با مشکلات این افراد اشنا میکنه.

پ.ن.2: این مدت که نبودم...دلیل زیاد داشتم برای نبودنم..ولی مشغله میتونم بگم از چیز هایی بود که جزو دلایلش نبود...کلی پست نوشتم توی گوشی ولی الان که میخونم ازشون لذت نمیبرم و برای همین نمیگذارمشون اینجا...امیدوارم بتونم ادامه بدم زندگیم در اینجا رو...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
عارفه سه‌شنبه 13 بهمن 1394 ساعت 20:11

دیگه نرو باشه. تو این چندین سالی که وبلاگ داشتم دوست های زیادی رفتن و من دلم برای خودشون و نوشته هاشون تنگ شده تو دیگه نرو
اول باید بگم دید نوشته ات رو دوست داشتم. حتی اگه موافقش نباشم. یعنی یه جوری خلاقانه به این موضوع فکر کرده بودی که لذت بردم.
ببین من درک چندان درستی از اوتیسم ها ندارم و در مورد اون ها نمی گم
اما فکر می کنم اگر شکل جهش یافته ی بشر عاری از احساسات و روابط اجتماعی باشند نسل های تک بعدی خواهیم داشت و این خوشایند نیست.
حالا گیرم تا ته علم بریم و به خیلی جا ها بریم چه فایده که فقط یک بعد باشه زندگیمون

شاید کم کار بشم..ولی فکر نمیکنم برم...نه حداقل فعلا ها..
خوب میدونی بنا نیست چون ما نمیتونیم احساس اونها رو درک کنیم اونها رو به نداشتن احساس محگوم کنیم..چیزی که توی فیلم فرینج به خوبی نمایش داده میشه...چیزی که باید بفهمیم اینه که بر اساس درک خودمون راحت نمیشه قضاوت کرد همیشه...:-)
به طور قطع یکی از زیباترین چیزها احساسات ادمه اونم زیبایی توازنشون...مثل وقتی که اهنگ گوش میدی وو لذت میبری...یا یک نقاشی زیبا رو میبینی و تحسینش میکنی:)

علیرضا شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 14:12 http://www.chakaavak68.blogsky.com

این اولین برخورد اینجوری با این پدیده بود که باهاش مواجه شدم...من خودم به شخصه از نزدیک با کودک اوتیسمی برخورد داشتم و خوب بودن باهاشون خیلی سخته و از عهده ی هر کسی برنمیاد....ولی کلا از اونجایی که من نظریه ی داروین رو قبول ندارم و از بیخ و بن ردش می کنم، نمیتونم زیاد به این قضیه اینجوری نگاه کنم....نمیدونم والا...شایدم همینجوریه که تو می گی...
خوشحالم که برگشتی...

نمیدونم چرا معتقد نیستی ولی واقعیتی که هست خیلی زیبا دنیا رو توجیه میکنه و مگه علم تجربی چیزی به جز توجیه دنیاست؟...
+مرسی:)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.